سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیوگرافی بازیگران

در وبگاه رسمی او آمده: وقتی برای تهیه شناسنامه او که متولد سال ????
می‌باشد نام گلشیفته را ارائه کردند اداره مربوطه با این نام مخالفت کرد و
بناچار نام شناسنامه‌ای او با نام شناخته شده او تفاوت دارد ( «رهاورد»
نامی است که در شناسنامه او درج شده‌است) گلشیفته فراهانی دانشجوی رشته موسیقی در دانشگاه جامع علمی کاربردی است.
بازی در سینما را در سال ???? با فیلم درخت گلابی به کارگردانی داریوش مهرجویی آغاز کرد.

در فیلم‌های درخت گلابی، زمانه، بوتیک، اشک سرما، به نام پدر، میم مثل مادر، گیس بریده و سنتوری به ایفای نقش پرداخته‌است. او جوان‌ترین
بازیگری است که سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را دریافت کرده‌است.[نیازمند منبع] درخت گلابی جایزه بهترین بازیگر نقش اول بخش بین‌الملل جشنواره فیلم فجر
در سال ???? را در سن ?? سالگی برایش به ارمغان آورد. برای فیلم اشک
سرما
برنده تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن از هشتمین دوره جشن خانه سینما شد و برای فیلم بوتیک جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره بزرگ سه قاره (در نانت فرانسه) را بدست آورد.

یک مشت دروغ آخرین فیلمی است که او در آن به
ایفای نقش پرداخته‌است. در نخستین پوستر رسمی این فیلم هالیوودی که از سوی کمپانی
برادران وارنر
منتشر شد، نام گلشیفته فراهانی در فهرست بازیگران فیلم
در مقام چهارم و به عنوان نخستین بازیگر زن فیلم به چشم می‌خورد. لئوناردو دی کاپریو، راسل کرو و مارک استرانگ،
بازیگرانی هستند که نام‌هایشان پیش از فراهانی در پوستر فیلم قرار دارد

+نوشته شده در پنج شنبه 89/3/6ساعت 12:51 صبحتوسط ناتاشا | نظرات ( ) |



بیوگرافی:
متولد
1351
مدرک تحصیلی: دیپلم گرافیک از هنرستان هنرهای تجسمی و فارغ
التحصیل نقاشی از دانشگاه آزاد اسلامی.
دختر بهزاد فراهانی و فهیمه رحیم
نیا
خواهر گلشیفته فراهانی
از کودکی همراه پدر و مادرش
(بهزاد فراهانی و فهیمه رحیمی نیا) به بازی در تئاتر پرداخت.
با حضوری
کوتاه در فیلم « لیلا » به سینما آمد اما تنها در فیلم « چتری برای دو نفر »
توانست توانایی های خود را به نمایش بگذارد. بازی او ...



+نوشته شده در پنج شنبه 89/3/6ساعت 12:50 صبحتوسط ناتاشا | نظرات ( ) |



نام: بهاره رهنما

تاریخ تولد: 1352

همسر پیمان قاسم خانی (نویسنده)

here to see a large version";}" onclick="if(this.alt)
("http://pix2pix.org/pic/peyman-ghasemkhani.jpg");" border="0">
لیسانس ادبیات
فارسی و حقوق قضایی از دانشگاه آزاد اسلامی.

برای اولین بار با یک فیلم اکشن - افعی - به سینما‌ آمد. سپس با همسرش در
فیلم عاشقانه بازی کرد.

او در سال 1380 بازی در یک فیلم کمدی - نان و عشق و موتور هزار - را تجربه
کرد که نشان از توانایی او در زمینه فیلمهای کمدی داشت.

اما شاید بازی در فیلم گاوخونی ساخته بهروز افخمی یکی از بهترین فرصتها
برای نمایش توانایی هایش باشد.

بهاره رهنما یکی از بازیگران
زن ایرانی است که در 10 آذر سال 1352 در هزاوه از توابع استان مرکزی متولد
شده.وی لیسانس ادبیات نمایشی و فوق لیسانس حقوق قضایی را از دانشگاه آزاد
گرفته. وی همسر پیمان قاسم خانی نویسنده سینما(فیلم‌های دختری با
کفشهای کتانی،دیشب باباتو دیدم آیدا،مارمولک و... و مجموعه‌های پاورچین،
شبهای برره، کمربندها را ببندیم و خانه? ما) همچنین دختری به نام پریا قاسم
خانی دارند که تجربه حضور در تئاتر پنجره‌ها و فیلم سینمایی بانو را دارد.
بهاره رهنما جاری(زن برادر شوهر) شقایق دهقان بازیگر سینما و تلویزیون
می‌‌باشد. بهاره رهنما از معدود بازیگرهایی است که تحصیلات بالایی در حد
دانشگاهی دارد و شاید به همین خاطر در عرصه سینما و تلویزیون کم کار است.
وی در عرصه نویسندگی نیز فعالیت دارد و در نشریه? چهل چراغ نیز
می‌‌نویسد.همچنین وی از معدود هنرمندانی است که وبلاگ می‌‌نویسد





فیلم شناسی:
  • افعی (محمدرضا اعلامی، 1371)
  • عاشقانه (علیرضا داودنژاد،
    1374)
  • غزال (مجتبی راعی، 1374)
  • ای نسیم باران (تله تئاتر،
    1375)
  • بازگشت به خانه (مجموعه
    تلویزیونی، 1375)
  • بادام های تلخ (کاظم معصومی،
    1376)
  • بچه های بد (علیرضا
    داودنژاد، 1379)
  • داستان یک شهر2 (مجموعه، اصغر
    فرهادی، 1379)
  • ملاصدرا (مجموعه تلویزیونی،
    1379)
  • پیش از آشنایی (تله تئاتر،
    1379)
  • نان و عشق و موتور هزار
    (ابوالحسن داودی، 1380)
  • گاوخونی (بهروز افخمی، 1381)
سریال های تلویزیونی:
  • <LI
    dir=rtl>ما مستاجریم
  • زیرزمین

+نوشته شده در پنج شنبه 89/3/6ساعت 12:49 صبحتوسط ناتاشا | نظرات ( ) |



متولد 1360 در تهران. دیپلم ریاضی فیزیک و
دانشجوی سال اول رشته موسیقی دانشگاه هنر.
مهراوه شریفی نیا چهره نه چندان جدید هند
ماست.....قبل از اینکه اسم او را بدانی با دیدن چهره اش

بی اختیار به یاد
بازیگری نام آشنا
میفتی...زیتا حاجیان یکی از
برترین بازیگران سینما و تئاتر ایران مادر مهراوه و پدر او محمدرضا شریفی

[نیا یکی از بازیگران و
بازیگردانان بنام ایران...از این بابت گفتم نه چندان جدید چون سالهاست که
هم

سن و سالهای من با
چهره او آشنا هستند...مهراوه از سن 8 سالگی یعنی از سال 1368 بازی را شروع

کرد.در فیلم زیبای دزد
عروسکها به کارگردانی محمدرضا هنرمند(کارگردان زیر تیغ).این شروع
فعالیتهای

هنری مهراوه
بود...مهراوه فرزند اول خانواده شریفی نیاست و خواهر کوچک تر او ملیکا هم
بازی خود را از

سنین کودکی آغاز کرده
.ملیکا 5 سال از مهراوه کوچک تر است و اوایل امسال ازداوج کرد درحالیکه
مهراوه

هنوز مجرد است.در رشته
موسیقی تحصیل کرده.بعد از فیلم دزد عروسکها در فیلم "دایان باخ" فرهاد

پوراعظم در سال 1371
به ایفای نقش پرداخت و تا 7 سال در هیچ فیلمی حضور پیدا نکرد....

+نوشته شده در پنج شنبه 89/3/6ساعت 12:45 صبحتوسط ناتاشا | نظرات ( ) |



اگر طناز جای غزاله بود این کار را نمی‌کرد

1- اولین باری است که تصویر او را بر صفحه تلویزیون می‌بینیم. با این‌که
پنج سال است به‌طور حرفه‌ای بازیگری را شروع کرده. طناز طباطبایی با بازی
در سریال «میوه ممنوعه» ثابت کرد باید منتظر یک استعداد نورسیده باشیم.



2- می‌گوید زیاد آدم معاشرتی نیست. منطق خاص خودش را دارد و براساس آن عمل
می‌کند،‌حالا می‌خواهد بقیه خوششان بیاید یا نیاید. کمی عصبی است و به
روان‌شناسی هم علاقه دارد. اصولاً آدم عجیبی نیست، اما عجیب است!
3- طناز طباطبایی فکر می‌کند الان در حد خودش می‌تواند آدم موفقی باشد،
اما حالاحالاها با آن موفقیتی که ته ذهنش را قلقلک می‌دهد، فاصله دارد.
4- زیاد کتاب می‌خواند و بیشتر نمایشنامه. «خاطرات یک گیشا» و
«بادبادک‌باز» را خیلی دوست دارد و این کتاب‌ها روی او تأثیر زیادی
گذاشته‌اند.


*چطوری برای نقش غزاله انتخاب شدید؟
خب این مسئله یک پروسه طولانی داشت. من در دانشگاه هنر تهران مرکز تئاتر
می‌خوانم. آقای کیومرث مرادی یکی از اساتید خوب ما هستند که من را به آقای
فتحی معرفی کردند. البته قبل از این من به‌خاطر کار «جوانی» در دفتر آقای
عفیفه کار کرده بودم و ایشان هم دورادور من را می‌شناختند. رفتم و آقای
فتحی را دیدم. آن موقع یک فیلمنامه اولیه دستمان بود. اولش نقش را دوست
نداشتم اما آقای فتحی با محبتی که نسبت به من داشتند، کلی با من حرف زدند و
گفتند قرار است فیلمنامه بازنویسی شود که همین‌طور هم شد و نقش غزاله نقش
خوبی شد. یک چیز را هم بگویم که به هر حال تجربه کار کردن با آقای فتحی
چیزی است که فکر می‌کنم آرزوی هر بازیگری باشد.

*این چندمین تجربه بازیگری شما بود؟
این اولین کار تلویزیونی جدی من است. قبل از این من فقط چند تجربه کوتاه
سینمایی داشتم که البته با کارگردان‌های بزرگی بود که خیلی برای من مفید
بود. فیلم‌هایی مثل گریه عباس کیارستمی، جبعه موسیقی فرزاد موتمن،
چهارانگشتی و دیشب باباتو دیدم آیدا. البته در سریال در چشم باد مسعود
جعفری‌جوزانی هم بازی کرده‌ام که چیزی کم از فیلم سینمایی نداشت. همه این
تجربه‌ها جمع شد و در میوه ممنوعه بروز پیدا کرد.

*اینجا هم یکی از نقش‌های تقریباً اصلی را داشتید.
بله. یکی از نقش‌های تقریباً اصلی است و به نظرم نقش کلیدی است. حالا باز
باید کار را تا آخر ببینید، چون به لحاظ روان‌شناسی هم یک نکته دارد که آن
موقع معلوم می‌شود. این‌که وقتی یک‌جایی توی یک دلی خالی باشد می‌شود کس
دیگری بیاید و آن را پر بکند، ولی نه به شکل‌هایی که مردم عادی حدسش را
می‌زنند حداقل. بعداً معلوم می‌شود.

*خب حالا شما هم تجربه سینمایی داری و هم تجربه تلویزیونی. کدام یک را
بیشتر دوست داری؟
من علاقه شدید به سینما دارم. نمی‌دانم یک‌جورهایی مجذوب آن پرده هستم.

*فکر نمی‌کنی شهرت تلویزیون بیشتر باشد؟
من دنبال شهرت نیستم.

* چرا؟
اگر قرار بود من تا الان دنبال شهرت باشم خیلی راحت می‌توانستم به آن
برسم، ولی این‌که آمدم از کارهای کوتاه شروع کردم با آدم‌های خاص کار کردم،
روی این تأکید می‌کنم، با هر کارگردانی کار نکردم، هر فیلمی را حتی کوتاه
قبول نکردم، خودش نشان‌دهنده همه چیز است. برای من تجربه به دست آوردن
مهم‌تر از این است که یک‌دفعه چهره و مشهور بشوم. من دوست دارم طوری بازی
کنم که نقشم اگر حتی خیلی کوتاه هم که باشد، تماشاگر فقط نگاهش نکند و از
کنارش بگذرد. باید یک بازی باشد که او تو را به عنوان بازیگر بپذیرد نه یک
آدمی که حالا آمده یک کاری بکند و برود. در میوه ممنوعه من به این فکر
می‌کردم که حالا باید از تجربیاتم استفاده کنم و مردم را متقاعد کنم که به
من به چشم یک بازیگر نگاه بکنند نه یک دختر که حالا آمده و چند تا کار
انجام بدهد و برود. از همین چیزهایی که این روزها زیاد می‌بینیم. بازیگری
قرار است حرفه من باشد و باید حواسم را جمع کنم. من الان پنج سال است دارم
کار می‌کنم، اما کسی من را نمی‌شناخت جز آدم‌های معدودی. دوست دارم بعدها
وقتی مردم من را ببینند با خودشان بگویند این بازیگر است نه یکی مثل بقیه.

*یعنی شهرت اصلاً برایت مهم نیست؟
چرا، اما هنرم بیشتر برایم مهم است.

*در این سریال کنار بازیگرهای مشهور و خوبی قرار گرفتی. کنار این آدم‌ها
بازی کردن چه حسی برایت داشت؟ سخت بود، آسان بود یا...
در کار بین من و آقای نصیریان، البته این حس من است و تا حالا درباره این
موضوع با آقای نصیریان صحبت نکرده‌ام، یک حس عجیبی برقرار بود. زمانی که به
من نگاه می‌کردند من واقعاً فکر می‌کردم پدرم است. سوای این، روزهای اول
یک ترس و دلهره‌ای در من وجود داشت که وای قرار است جلوی آقای نصیریان بازی
کنم، وای قرار است جلوی خانم خیراندیش بازی کنم و... ولی موقعی که سر کار
آمدم،‌دیدم اینها چقدر آدم‌های بزرگ و خاکی هستند. در کنارشان خیلی آرام
شدم. آن‌قدر به من میدان دادند و کمک کردند و آن‌قدر پیشنهادهای خوب به من
می‌دادند که واقعاً آن ترس در من از بین رفت و من با خودم گفتم حالا که
دارم جلوی این آدم‌ها بازی می‌کنم حداقلش این است که کم نیاورم و برای این
کار تمام تلاشم را کردم و از جان و دل مایه گذاشتم.

*پارتنر اصلی‌ات در فیلم نیما رئیسی است. حضور او در کنارت چقدر مؤثر بود و
به تو کمک کرد؟
ما سر کار و بر سر اجرا خیلی با هم بحث می‌کردیم و بعدش با آقای فتحی هم
خیلی بحث می‌کردیم، طوری که می‌گفتند من از دست شما دو تا 80 سال بیشتر عمر
نمی‌کنم. اما یک نکته‌ای که بین و نیما وجود داشت این بود که شیوه بازیگری
ما با هم خیلی فرق داشت. نیما اعتقاد داشت که باید در لحظه همه چیز به
وجود بیاید اما من عقیده داشتم باید از شب قبل به نقشم فکر کنم. من خودم از
شیوه بازیگری متد استفاده می‌کنم. من خیلی قدیمی فکر می‌کردم، اما نیما
خیلی مدرن بود. اما در نهایت کار این‌طور که داریم می‌بینیم خوب از آب
درآمده. می‌دانید من بیشتر بازیگر حسی هستم. تکنیکی نیستم. بعضی وقت‌ها
آقای فتحی به من می‌گفت می‌ترسم آخرش تو تیمارستانی بشوی این‌قدر که به کار
فکر می‌کنی.

*غزاله در سریال آدم جسوری است که همه کار می‌کند، این شخصیت چقدر به خودت
نزدیک است؟
شاید باورتان نشود، روز اولی که رفتم سر لوکیشن خانه مصطفی و غزاله، وقتی
که در را باز کردم پیش خودم گفتم: «این دختره روانیه! اون خونه رو با اون
پدر و مادر و اون همه امکانات رو ول کرده و پا شده اومده اینجا برای چی؟»
واقعاً به شوخی به بچه‌ها هم می‌گفتم: «این دختره خله. برای چی این کارو
کرده؟» ولی در عمل پشتش یک تفکر و فلسفه است. این‌که این آدم واقعاً معیار و
انتخابش نه پول است نه امکانات. غزاله نه شبیه برادرش جلال است نه شبیه
سمانه خواهرش. آنها هر کدام تفکر جداگانه‌ای برای خودشان دارند. او به‌خاطر
تفکر خاص خودش این انتخاب را کرده و به نظر من انتخاب درستی بوده برای آن
تفکر. ولی شاید الان در روزگار ما هیچ دختری حاضر نباشد این کار را بکند.
اما باز با همه این احوال پشتوانه خانواده برای دختری که ازدواج می‌کند
خیلی مهم است و اگر نباشد آن دختر تا مرز بدبختی روحی هم پیش می‌رود. غزاله
از لحاظ روحی به‌شدت دچار تنش و فشار است و من تمام تلاشم را کردم تا این
سختی را که او دارد از درون تحمل می‌کند، نشان بدهم. در نهایت اگر طناز جای
غزاله بود هیچ وقت این کار را نمی‌کرد.

*تو خودت چقدر حاضری هزینه بدهی برای هدفت؟ حالا برای عشق یا هر چیز
دیگری.
برای طناز یک سری چیزها در زندگی حکم است و باید بشود. من نباید ندارم. من
به نباید و نمی‌شود و اما و اگر اصلاً فکر نمی‌کنم. برای من باید هر چیزی
که می‌خواهم بشود. البته خیلی موقع‌ها هم ممکن است نشود. اگر نشود درست است
که خیلی ضربه می‌خورم، اما باز کوتاه نمی‌آیم. شاید همین جسارتم هم باعث
انتخاب آقای فتحی شد.

از اولی که فکر کردی می‌خواهی بازیگر بشوی دوست داشتی شبیه چه کسی باشی؟
من هیچ وقت به این فکر نکرده‌ام که دوست دارم شبیه چه کسی باشم. خیلی‌ها
به من می‌گویند تو به‌خاطر نوع بازی و فیزیکت باید بیشتر دنباله‌روی نومی
واتس باشی، اما خودم این طوری فکر نمی‌کنم و عقیده دارم که هر کس باید
ببیند که خودش چه توانایی‌هایی دارد. من یک آدمی هستم جدای بقیه، من کسی
هستم برای خودم.

*الان که بازیگری پیشه‌ات شده، غیر از آن چه کاری می‌کنی؟
بازرگانی. پیش پدرم کار می‌کنم. کار واردات و صادرات.

*تمکن مالی چقدر می‌تواند در پیشرفتت مؤثر باشد؟ از دو جنبه‌اش می‌گویم.
فکر می‌کنم چون من به پول این ماجرا خیلی نگاه نمی‌کنم و تکیه نمی‌کنم،
توی انتخاب‌هایم می‌توانم خیلی راحت‌تر و بازتر فارغ از دغدغه‌های مالی عمل
کنم. چون به نظر بازیگری از نظر مالی نمی‌تواند تأمین کننده یک زندگی
باشد.

*فکر کن قرار است برای یک نقش کل چهره‌ات را به‌هم بریزند. آیا قبول
می‌کنی؟
عاشق این کارم. شاید توی کشور ما خیلی‌ها قبول نکنند، اما اگر امکانش باشد
صد در صد قبول می‌کنم. این یکی از آرزوهای من است که دوست دارم چنین
اتفاقی برایم بیفتد، چون اصلاً به چهره‌ام خیلی فکر نمی‌کنم.

+نوشته شده در پنج شنبه 89/3/6ساعت 12:40 صبحتوسط ناتاشا | نظرات ( ) |



   1   2   3   4      >